absurdlife
زن که عاشق میشود
دست خـودش نیست ؛
بــا صـدای آرام صـحـبـت میکند . . .
عـشـوه هـایـش بـیـشـتــر میشود . . .
حـسـادت زنــانــه میکند . . . چـون نمیخواهد کـسی حـتـی بـــه عـشـقـش نـگاه کـنـد،
هـمـیـشــه میگویـــد تــــو مــال مــن هـسـتـی !
دوست دارد عشقش، از پشت دستانش را دور بـدنـش حـلـقـه کند، گـردنش را بـبوسـد . .
چشمانش خــُـمـار میشود.
به آرامی گـوشـه ی لـبـش را گـــاز میگیرد . . .
صدایش میلرزد، زیر لب میگوید دوستـت دارم !
زن میداند کــه وجودش با عشق کامل تر میشود . . .
و
بــا بــوســـه ای عاشقانــه بــه اوج آرامــش میرسد . . .
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در یک شنبه 1 دی 1392برچسب:, ساعت
18:26 توسط zahra&sayna| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |